محافظه کار

آن روز که ما حسرت نان می خوردیم
سر در بر هم به زیر پر می بردیم
تا سیر شدیم جدا ز هم گردیدیم
ای کاش که از گرسنگی می مردیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر